نمایش کردن
لغتنامه دهخدا
نمایش کردن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جلوه کردن :
دگر شب نمایش کند پیشتر
تو را روشنائی دهد بیشتر.
|| نمودن . راه نمائی کردن . دلالت کردن :
مرا گر بدین ره نمایش کنید
وز آن بند راه گشایش کنید.
|| تظاهر کردن :
به پیروزی اندر نمایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید.
دگر شب نمایش کند پیشتر
تو را روشنائی دهد بیشتر.
|| نمودن . راه نمائی کردن . دلالت کردن :
مرا گر بدین ره نمایش کنید
وز آن بند راه گشایش کنید.
|| تظاهر کردن :
به پیروزی اندر نمایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید.