نفیر شدن
لغتنامه دهخدا
نفیر شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متنفر شدن . گریزان گشتن :
مرغ را گر ذوق آید از صفیر
چون که جنس خود نیابد شد نفیر.
گر مسی گردد ز گفتارت نفیر
کیمیا را هیچ از وی وا مگیر.
مرغ را گر ذوق آید از صفیر
چون که جنس خود نیابد شد نفیر.
گر مسی گردد ز گفتارت نفیر
کیمیا را هیچ از وی وا مگیر.