26 فرهنگ

ترجمه مقاله

نفس گسستن

لغت‌نامه دهخدا

نفس گسستن . [ ن َ ف َ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) نفس از کسی گسستن یا نفس کسی را گسستن ؛ نفس او را قطع کردن . به حیاتش پایان دادن . کشتن . میراندن :
اگر شهریاری و گر زیردست
چو از تو جهان این نفس را گسست .

فردوسی .


|| نفس بریدن . مردن :
طوطئی زآن طوطیان لغزید و پس
اوفتاد و مرد و بگسستش نفس .

مولوی .


|| خاموش شدن . ساکت شدن .