نشاب
لغتنامه دهخدا
نشاب . [ ن ُش ْ شا ] (ع اِ) تیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). سهام . مأخوذ از نشوب است و واحد آن نُشّابة است . ج ، نشاشیب . (از اقرب الموارد). تیرها. (از المنجد) :
ز غنچه ٔ گل و از شاخ بید و باد هوا
زمردین پیکان کرد و بسدین نشاب .
لاجرم کُفّار را شد خون مباح
همچو وحشی پیش نُشّاب و رِماح .
من صید وحشی نیستم دربند جان خویشتن
گر وی به تیرم می زند اِستاده ام نُشّاب را.
ز غنچه ٔ گل و از شاخ بید و باد هوا
زمردین پیکان کرد و بسدین نشاب .
لاجرم کُفّار را شد خون مباح
همچو وحشی پیش نُشّاب و رِماح .
من صید وحشی نیستم دربند جان خویشتن
گر وی به تیرم می زند اِستاده ام نُشّاب را.