نبی
لغتنامه دهخدا
نبی . [ ن ُ / ن ِ ] (اِخ ) قرآن . (منتهی الارب ) (برهان قاطع) (نصاب ) (غیاث اللغات ). قرآن مجید. نوی . (انجمن آرا). مصحف . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). کلام خدا. نوی . نپی . (از برهان قاطع). کلام الهی . (غیاث اللغات ). ذکر. فرقان . تنزیل . کلام اﷲ. کتاب اﷲ. کتاب العزیز. کتاب الشریف . کراسه . و نیز رجوع به نوی (اِخ ) شود :
به سخن مانَدشعر شعرا
رودکی را سخنی تلو نبی است .
ز تو چو یاد کنم وز ملوک یاد کنم
چنان بود که کنم یاد با نبی اشعار.
بسیار کس بود که بخواند ز بر نبی
تفسیر اونداند جز مردم خبیر.
به سوره سوره ٔتورات و سطر سطر زبور
به آیه آیه ٔ انجیل و حرف حرف نبی .
نام پیغمبر بشیر است و نذیر اندر نبی
تو نه پیغمبر ولیکن هم بشیری هم نذیر.
نکنم خواجه را به شعر هجی
لیک برخوانم آیتی ز نبی .
تا خانه ای از فلک بود جوزا
تا سوره ای از نبی بود طه .
مر ضعیفان را تو بی خصمی مدان
از نبی اذ جاء نصر اللَّه بخوان .
بطن چارم از نبی خود کس ندید
جز خدای بی نظیر بی ندید.
از پی این عاقلان ذوفنون
گفت ایزد درنبی لایعلمون .
باری ای خالق زمین و زمان
مرسل و منزل نبی و نبی .
به سخن مانَدشعر شعرا
رودکی را سخنی تلو نبی است .
ز تو چو یاد کنم وز ملوک یاد کنم
چنان بود که کنم یاد با نبی اشعار.
بسیار کس بود که بخواند ز بر نبی
تفسیر اونداند جز مردم خبیر.
به سوره سوره ٔتورات و سطر سطر زبور
به آیه آیه ٔ انجیل و حرف حرف نبی .
نام پیغمبر بشیر است و نذیر اندر نبی
تو نه پیغمبر ولیکن هم بشیری هم نذیر.
نکنم خواجه را به شعر هجی
لیک برخوانم آیتی ز نبی .
تا خانه ای از فلک بود جوزا
تا سوره ای از نبی بود طه .
مر ضعیفان را تو بی خصمی مدان
از نبی اذ جاء نصر اللَّه بخوان .
بطن چارم از نبی خود کس ندید
جز خدای بی نظیر بی ندید.
از پی این عاقلان ذوفنون
گفت ایزد درنبی لایعلمون .
باری ای خالق زمین و زمان
مرسل و منزل نبی و نبی .