ناگویا
لغتنامه دهخدا
ناگویا. (ص مرکب ) آنکه گویا نیست . که سخن گفتن نتواند. غیرناطق . مقابل گویا :
چو مدحش گفت نتوانی چه گویا و چه ناگویا
چو رویش دید نتوانی چه بینا و چه نابینا.
رجوع به گویا شود.
چو مدحش گفت نتوانی چه گویا و چه ناگویا
چو رویش دید نتوانی چه بینا و چه نابینا.
رجوع به گویا شود.