نانو
لغتنامه دهخدا
نانو. (اِ) ذکری را گویند که در وقت جنبانیدن گهواره ، زنان بگویند تا اطفال به خواب روند. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ) (از برهان قاطع). و با لفظ «زدن » مستعمل است . (آنندراج ). الفاظ بانغمه که زنان وقت خواباندن برگویند و لفظ تکلمیش لالائی است . (فرهنگ نظام ).
- نانو زدن ؛ لالائی گفتن . نانو خواندن :
تا خواب رودخصم تو در بستر جاوید
در مهد سقر میزندش هاویه نانو.
آن نبینی که طفل از بانو
گیرد آرام چون زند نانو.
|| ننو. ننی . قسمی از جای خواب بچه است که با ریسمان و پارچه و چوب در دو طرف پارچه ساخته می شود. (فرهنگ نظام ). نوعی از گهواره . (ناظم الاطباء). رجوع به ننو شود. || مخفف نانوا. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). نان پز. (از برهان قاطع).
- نانو زدن ؛ لالائی گفتن . نانو خواندن :
تا خواب رودخصم تو در بستر جاوید
در مهد سقر میزندش هاویه نانو.
آن نبینی که طفل از بانو
گیرد آرام چون زند نانو.
|| ننو. ننی . قسمی از جای خواب بچه است که با ریسمان و پارچه و چوب در دو طرف پارچه ساخته می شود. (فرهنگ نظام ). نوعی از گهواره . (ناظم الاطباء). رجوع به ننو شود. || مخفف نانوا. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). نان پز. (از برهان قاطع).