نابود شدن
لغتنامه دهخدا
نابود شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیست شدن . ناپیدا شدن . (ناظم الاطباء). نابود گردیدن . فنا شدن . معدوم شدن . مضمحل گشتن . هلاک شدن . نیست گردیدن . فانی شدن . از بین رفتن . تفانی . زهوق . انقضاء. منقضی شدن . عدم شدن :
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق .
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق .