مینوگون
لغتنامه دهخدا
مینوگون . (ص مرکب ) به سان مینو. مینورنگ . کبودرنگ .
- ایوان مینوگون ؛ کنایه از آسمان است :
فروغ از توست انجم را بر این ایوان مینوگون
شعاع از توست مر مه را بر این گردون مینائی .
|| بهشت مانند.
- ایوان مینوگون ؛ کنایه از آسمان است :
فروغ از توست انجم را بر این ایوان مینوگون
شعاع از توست مر مه را بر این گردون مینائی .
|| بهشت مانند.