میخوارگی
لغتنامه دهخدا
میخوارگی . [ م َ / م ِ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل و عادت میخواره . شراب خوارگی و باده پرستی . (ناظم الاطباء). پرداختن به شرب خمر :
چشمهای نیمخوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی .
چشمهای نیمخوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی .