موسخ
لغتنامه دهخدا
موسخ . [ س َ ] (اِ) زنار. (یادداشت مؤلف ). زنار را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی زنار است که بر گردن اندازند و بر میان هم بندند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) :
به روم اندرون خوان مطبخ نماند
صلیب مسیحی و موسخ نماند.
و رجوع به زنار شود.
به روم اندرون خوان مطبخ نماند
صلیب مسیحی و موسخ نماند.
و رجوع به زنار شود.