مهنه
لغتنامه دهخدا
مهنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) یکی از اعاظم بلاد خراسان از ناحیت خابران و از آنجاست شیخ ابوسعید فضل اﷲبن ابی الخیر صوفی معروف :
بوسعید مهنه در حمام بود
قائمش کافتاد مردی خام بود.
قصبه ٔ مهنه از توابع خاوران است و آن مقام شیخ ابوسعید ابوالخیر بوده است . (از نزهةالقلوب ص 194).
بوسعید مهنه در حمام بود
قائمش کافتاد مردی خام بود.
قصبه ٔ مهنه از توابع خاوران است و آن مقام شیخ ابوسعید ابوالخیر بوده است . (از نزهةالقلوب ص 194).