مهراس
لغتنامه دهخدا
مهراس . [ م ِ ] (اِخ ) پیشرو گروهی از موبدان و دانایان که قیصر روم با باژ و ساو نزد انوشیروان فرستاده است :
گزین کرد از آن فیلسوفان روم
سخنگوی بادانش از پاک بوم ...
چو مهراس داننده شان پیشرو
گوی در خرد پیر و در سال نو...
چو مهراس نزدیک کسری رسید
به رومی یکی آفرین گسترید.
گزین کرد از آن فیلسوفان روم
سخنگوی بادانش از پاک بوم ...
چو مهراس داننده شان پیشرو
گوی در خرد پیر و در سال نو...
چو مهراس نزدیک کسری رسید
به رومی یکی آفرین گسترید.