منشی
لغتنامه دهخدا
منشی ٔ. [ م ُ ش ِءْ ] (ع ص ) نوآفریننده . (مهذب الاسماء). مبدع . (یادداشت مرحوم دهخدا). خلق کننده . ایجادکننده :
واهب العقل و ملهم الالباب
منشی ءالنفس و مبدع الاسباب .
منشی ٔ فکرتم چو از دو طرف
گشت معنی ستان و لفظسپار...
چه نفس به استقلال بی مشارکت روح منشی ٔ آن خواطر بود و صدق از صفات نفس دور. (مصباح الهدایه چ همایی ص 176). رجوع به انشاء و رجوع به مُنشی (معنی دوم ) شود.
واهب العقل و ملهم الالباب
منشی ءالنفس و مبدع الاسباب .
منشی ٔ فکرتم چو از دو طرف
گشت معنی ستان و لفظسپار...
چه نفس به استقلال بی مشارکت روح منشی ٔ آن خواطر بود و صدق از صفات نفس دور. (مصباح الهدایه چ همایی ص 176). رجوع به انشاء و رجوع به مُنشی (معنی دوم ) شود.