مناجات
لغتنامه دهخدا
مناجات . [ م ُ ] (ع مص ) راز گفتن با کسی . (آنندراج ). راز و نیاز. نجوی کردن . مُسارَّة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناجاة : علی گوش بر دهن رسول نهاد و رسول ساعتی مناجات بکرد و سخن نرم در گوش علی گفت . (قصص الانبیاء ص 240).
تو ای نتیجه ٔ دولت نجات احراری
که با تو دولت پاینده را مناجات است .
گهی با می گسارم انده خویش
گهی با جام باشم در مناجات .
یک بار مناجات تو دروصل شنیدم
بار دگر امید مناجات تو دارم .
با قدح و بلبله تسبیح کرد
با دف و طنبور مناجات کرد.
شاهزاده به قوت حس سمع مناجات ایشان را ادراک کرد و از بیم بر خود بلرزید. (سندبادنامه ص 141).
بنفشه با شقایق در مناجات
شکر می گفت فی التأخیر آفات .
رجوع به مناجاة شود.
|| رازگویی به درگاه خدای تعالی و عرض نیاز و درخواست از درگاه خدای تعالی . (ناظم الاطباء) : گروهی در انس به وی در مناجات بدان درجه رسیده اند که آتش در دیگر جانب سرای افتاده است خبر نداشته اند. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 854). علامت پنجم آنکه بر خلوت و مناجات حریص باشد. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 854). وحی آمد به داود (ع ) که اولیاء مرا با اندوه و... کار است که آن حلاوت مناجات من در دل ایشان بیفزاید. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 857). پیران بنی اسرائیل گفتند ما نیز خواهیم که سخن خدای تعالی بشنویم و ترا پیش قوم گواهی دهیم . چون مناجات همی شنیدند گفتند: تا به دیدار نبینیم باور نداریم . (مجمل التواریخ والقصص ). بیان مناجات ایشان در قرآن مجید بر این نسق دارد: یا ویلنا من بعثنا ... (کلیله و دمنه ).
هر آن روزی که باشم در خرابات
همی نالم چو موسی درمناجات .
ای محب جمال حضرت غیب
تا نجوئی وصال طلعت غیب
نکشی شربت ملاقاتش
نچشی لذت مناجاتش .
سنائی (حدیقةالحقیقة چ مدرس رضوی ص 109).
پس از طبقه ٔ انبیا، اولیا را که اصحاب کرامات و ارباب مناجات و مقاماتند... به کمال کرم و نهایت حکمت ایجاد فرمود. (اسرارالتوحید چ صفا ص 4).
هر زمانی چنار سوی فلک
به مناجات دست بردارد.
وآن پیر کو خلیفه کتاب دل من است
چون صبح دید سر به مناجات درگشاد.
دیر است که در ضمن این مناجات با خدای عز و جل عهدها رفته است ... که به هیچکس و ناکس از خوانندگان دین و دنیا عبد و خادم ننویسم . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 369). در طی مناجات سحرگاهی از درگاه الهی درخواسته می آید تا آن زمان انس و اوان سلوت را مکرر گرداناد. (منشآت خاقانی ایضاً ص 96).
نی مرد مناجاتم نی رندخراباتم
نی درخور محرابم نی در صف خمارم .
عبادت خدای تعالی در سه نوع محصور تواند بود، اول آنچه تعلق به ابدان دارد، مانند صلوة و صیام و وقوف به مواقف شریفه از جهت دعا و مناجات . (اخلاق ناصری ). گفت همه شب در مناجات و سحر در دعای حاجات . (گلستان ). درویشی در مناجات می گفت : یارب بر بدان رحمت کن . (گلستان ). پس از چند روز که از مناجات بازآمد... (گلستان ). نیز شیطان در هیچ وقت بر حال مؤمن چندان غیرت نبرد که در حال صلوة و وقت قرب و مناجات او با خداوند تعالی . (مصباح الهدایه چ همایی ص 289). امداد روح قرب و منادات و ذوق انس و مناجات ازهیأت صلوة به وجود مصلی متصل و متواتر باشد. (مصباح الهدایه ایضاً ص 170). طبقه ٔ دیگر اهل مناجات که بواسطه ٔ معانی ابیات که در سماع شنوند با حق به دل خطاب کنند. (مصباح الهدایه ایضاً ص 194). پس اگر نطق لسان حاکی و ترجمان نطق دل نباشد مصلی نه متکلم بود به طریق مناجات با حق تعالی و نه مستمع به طریق فهم از او. (مصباح الهدایه ایضاً ص 305).
- مناجات کردن ؛ دعا کردن به درگاه خدای تعالی . راز و نیاز کردن با خدا. راز گفتن با خدا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس این قوم موسی هفتاد تن بر آن کوه برآمدند و آنجا بایستادند تا موسی مناجات بکرد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری چ یغمایی ج 1 ص 70). عاقل آن است که وی راچهار ساعت بود، ساعتی در حساب خویش کند و ساعتی با حق تعالی مناجات کند و... (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 764). شب درآید تا زحمت عوایق برخیزد و وی به خلوت با دوست مناجات کند. (کیمیای سعادت ایضاً ص 854). ایزدتعالی او را نبوت داد و با موسی مناجات کرد. (مجمل التواریخ و القصص ).
به هر فتحی همی کرده ست با ایزد مناجاتی
که اسبش طور سینا گشت و او موسی عمران شد.
در بند غزان شبی مناجاتی کرد که الهی مرا از تمتع دنیایی هیچ باقی نمانده است جز سه آرزو. (لباب الالباب چ نفیسی ص 41).
ما ره ز قبله سوی خرابات می کنیم
پس در قمارخانه مناجات می کنیم .
چنانکه موسی علیه السلام با حضرت عزت مناجات کرد که الهی من اهلک . (مصباح الهدایه چ همایی ص 356).
|| (اصطلاح تصوف ) مناجات عبارت از مخاطبت اسرار است در مقام صفای اذکار برای ملک جبار. (فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی سجادی ).
تو ای نتیجه ٔ دولت نجات احراری
که با تو دولت پاینده را مناجات است .
گهی با می گسارم انده خویش
گهی با جام باشم در مناجات .
یک بار مناجات تو دروصل شنیدم
بار دگر امید مناجات تو دارم .
با قدح و بلبله تسبیح کرد
با دف و طنبور مناجات کرد.
شاهزاده به قوت حس سمع مناجات ایشان را ادراک کرد و از بیم بر خود بلرزید. (سندبادنامه ص 141).
بنفشه با شقایق در مناجات
شکر می گفت فی التأخیر آفات .
رجوع به مناجاة شود.
|| رازگویی به درگاه خدای تعالی و عرض نیاز و درخواست از درگاه خدای تعالی . (ناظم الاطباء) : گروهی در انس به وی در مناجات بدان درجه رسیده اند که آتش در دیگر جانب سرای افتاده است خبر نداشته اند. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 854). علامت پنجم آنکه بر خلوت و مناجات حریص باشد. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 854). وحی آمد به داود (ع ) که اولیاء مرا با اندوه و... کار است که آن حلاوت مناجات من در دل ایشان بیفزاید. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 857). پیران بنی اسرائیل گفتند ما نیز خواهیم که سخن خدای تعالی بشنویم و ترا پیش قوم گواهی دهیم . چون مناجات همی شنیدند گفتند: تا به دیدار نبینیم باور نداریم . (مجمل التواریخ والقصص ). بیان مناجات ایشان در قرآن مجید بر این نسق دارد: یا ویلنا من بعثنا ... (کلیله و دمنه ).
هر آن روزی که باشم در خرابات
همی نالم چو موسی درمناجات .
ای محب جمال حضرت غیب
تا نجوئی وصال طلعت غیب
نکشی شربت ملاقاتش
نچشی لذت مناجاتش .
سنائی (حدیقةالحقیقة چ مدرس رضوی ص 109).
پس از طبقه ٔ انبیا، اولیا را که اصحاب کرامات و ارباب مناجات و مقاماتند... به کمال کرم و نهایت حکمت ایجاد فرمود. (اسرارالتوحید چ صفا ص 4).
هر زمانی چنار سوی فلک
به مناجات دست بردارد.
وآن پیر کو خلیفه کتاب دل من است
چون صبح دید سر به مناجات درگشاد.
دیر است که در ضمن این مناجات با خدای عز و جل عهدها رفته است ... که به هیچکس و ناکس از خوانندگان دین و دنیا عبد و خادم ننویسم . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 369). در طی مناجات سحرگاهی از درگاه الهی درخواسته می آید تا آن زمان انس و اوان سلوت را مکرر گرداناد. (منشآت خاقانی ایضاً ص 96).
نی مرد مناجاتم نی رندخراباتم
نی درخور محرابم نی در صف خمارم .
عبادت خدای تعالی در سه نوع محصور تواند بود، اول آنچه تعلق به ابدان دارد، مانند صلوة و صیام و وقوف به مواقف شریفه از جهت دعا و مناجات . (اخلاق ناصری ). گفت همه شب در مناجات و سحر در دعای حاجات . (گلستان ). درویشی در مناجات می گفت : یارب بر بدان رحمت کن . (گلستان ). پس از چند روز که از مناجات بازآمد... (گلستان ). نیز شیطان در هیچ وقت بر حال مؤمن چندان غیرت نبرد که در حال صلوة و وقت قرب و مناجات او با خداوند تعالی . (مصباح الهدایه چ همایی ص 289). امداد روح قرب و منادات و ذوق انس و مناجات ازهیأت صلوة به وجود مصلی متصل و متواتر باشد. (مصباح الهدایه ایضاً ص 170). طبقه ٔ دیگر اهل مناجات که بواسطه ٔ معانی ابیات که در سماع شنوند با حق به دل خطاب کنند. (مصباح الهدایه ایضاً ص 194). پس اگر نطق لسان حاکی و ترجمان نطق دل نباشد مصلی نه متکلم بود به طریق مناجات با حق تعالی و نه مستمع به طریق فهم از او. (مصباح الهدایه ایضاً ص 305).
- مناجات کردن ؛ دعا کردن به درگاه خدای تعالی . راز و نیاز کردن با خدا. راز گفتن با خدا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس این قوم موسی هفتاد تن بر آن کوه برآمدند و آنجا بایستادند تا موسی مناجات بکرد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری چ یغمایی ج 1 ص 70). عاقل آن است که وی راچهار ساعت بود، ساعتی در حساب خویش کند و ساعتی با حق تعالی مناجات کند و... (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 764). شب درآید تا زحمت عوایق برخیزد و وی به خلوت با دوست مناجات کند. (کیمیای سعادت ایضاً ص 854). ایزدتعالی او را نبوت داد و با موسی مناجات کرد. (مجمل التواریخ و القصص ).
به هر فتحی همی کرده ست با ایزد مناجاتی
که اسبش طور سینا گشت و او موسی عمران شد.
در بند غزان شبی مناجاتی کرد که الهی مرا از تمتع دنیایی هیچ باقی نمانده است جز سه آرزو. (لباب الالباب چ نفیسی ص 41).
ما ره ز قبله سوی خرابات می کنیم
پس در قمارخانه مناجات می کنیم .
چنانکه موسی علیه السلام با حضرت عزت مناجات کرد که الهی من اهلک . (مصباح الهدایه چ همایی ص 356).
|| (اصطلاح تصوف ) مناجات عبارت از مخاطبت اسرار است در مقام صفای اذکار برای ملک جبار. (فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی سجادی ).