مقنعوار
لغتنامه دهخدا
مقنعوار. [ م ُ ق َن ْ ن َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همچون مقنع. مانند المقنع صاحب ماه نخشب :
به هر چشمه شدن هر صبحگاهی
برآوردن مقنعوار ماهی .
و رجوع به مقنع هاشم بن حکیم والمقنع شود.
به هر چشمه شدن هر صبحگاهی
برآوردن مقنعوار ماهی .
و رجوع به مقنع هاشم بن حکیم والمقنع شود.