مغیث
لغتنامه دهخدا
مغیث . [ م ُ ] (ع ص ) فریادرسنده . (مهذب الاسماء). فریادرس . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صارِخ . صَریخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
شارب خمر است و سالوس و خبیث
مر مریدان را کجا باشد مغیث .
|| (اِ) نام معجونی که آن را معجون ابی مسلم نامند و آن مُسکّن همه ٔدردهاست . (از بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
شارب خمر است و سالوس و خبیث
مر مریدان را کجا باشد مغیث .
|| (اِ) نام معجونی که آن را معجون ابی مسلم نامند و آن مُسکّن همه ٔدردهاست . (از بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).