26 فرهنگ

ترجمه مقاله

معاس

لغت‌نامه دهخدا

معاس . [ م َع ْ عا ] (ع ص ) رجل معاس ؛ مرد پیش آینده در حرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد دلیر و پیش آینده در جنگ . (ناظم الاطباء). مرد پیش آینده و حمله کننده و نیزه زننده در جنگ . (از اقرب الموارد).