مطمئنة
لغتنامه دهخدا
مطمئنة. [ م ُ م َ ءِن ن َ ] (ع ص )آرمیده . (از تفسیر ابوالفتوح ج 6 ص 244) : و ضرب اﷲ مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بانعم اﷲ... (قرآن 112/16).
- نفس مطمئنة ؛ نفس آرام یافته : یا ایتها النفس المطمئنة. (قرآن 27/89).
شد نفس مطمئنه او باز جای خویش
کآواز ارجعی هم از آنجا شنوده بود.
و رجوع به مطمئن شود.
- نفس مطمئنة ؛ نفس آرام یافته : یا ایتها النفس المطمئنة. (قرآن 27/89).
شد نفس مطمئنه او باز جای خویش
کآواز ارجعی هم از آنجا شنوده بود.
و رجوع به مطمئن شود.