مضطری
لغتنامه دهخدا
مضطری . [ م ُ طَ / م ُ طَرْ ری ] (حامص ) درماندگی و بیچارگی :
دست رباب و سر یکی بسته به ده رسن گلو
زیر خزینه ٔ شکم کاسه ٔ سر ز مضطری .
و رجوع به مضطر شود.
دست رباب و سر یکی بسته به ده رسن گلو
زیر خزینه ٔ شکم کاسه ٔ سر ز مضطری .
و رجوع به مضطر شود.