مصلحت اندیشی
لغتنامه دهخدا
مصلحت اندیشی . [ م َ ل َ ح َ اَ ] (حامص مرکب ) عمل مصلحت اندیش . || اندیشیدن درباره ٔ صلاح کار. به مصالح کار اندیشه گماشتن . خیر و صلاح خویشتن در نظر گرفتن :
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پرآتش به هم دیده پرآب اولی .
و رجوع به مصلحت اندیش شود.
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پرآتش به هم دیده پرآب اولی .
و رجوع به مصلحت اندیش شود.