مصلحت اندیش
لغتنامه دهخدا
مصلحت اندیش . [ م َ ل َ ح َ اَ ] (نف مرکب ) که اندیشه ٔ صلاح کار دارد. که به صلاح کار اندیشد. که صلاح و صواب کار خویش در نظر گیرد. مصلحت بین :
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی وز این جمله برستی .
ضمیر مصلحت اندیش هرچه پیش آید
به تجربت بزند بر محک دانایی .
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی وز این جمله برستی .
ضمیر مصلحت اندیش هرچه پیش آید
به تجربت بزند بر محک دانایی .