مشک ساییدن
لغتنامه دهخدا
مشک ساییدن . [ م ُ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) مشک کوبیدن و آن را مانند گرد درآوردن . مشک سودن . کنایه از پراکندن بوی خوش :
غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید.
غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید.