26 فرهنگ

مسط

لغت‌نامه دهخدا

مسط. [ م َ ] (ع مص ) مالیدن روده را به انگشتان تا آنچه در آن است از علت بیرون آید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پاک کردن رحم و رودگانی . (تاج المصادر بیهقی ). || دست در شرمگاه ناقه درکردن و آب فحل برآوردن از رحم وی . || به انگشت برآوردن آنچه در مشک است از شیر خفته . || تر کردن جامه را سپس آن مالیدن به دست تا آبش بیرون رود. || به تازیانه زدن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).