مس مس
لغتنامه دهخدا
مس مس . [ م ِ م ِ ] (اِ مرکب ) (در تداول عوام ) به آهستگی . باتأنی . باکاهلی . مس ّ و مِس ّ :
پس نشست و نوشت بامس مس
قصه را چند صورت مجلس .
رجوع به مس ومس شود.
پس نشست و نوشت بامس مس
قصه را چند صورت مجلس .
رجوع به مس ومس شود.