مزاج گوئی
لغتنامه دهخدا
مزاج گوئی . [ م ِ ] (حامص مرکب ) تملق . چاپلوسی . خوش آمدگوئی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
اگر توقع آسایش از جهان داری
مدار دست ز دست مزاج گوئی ها.
- مزاج گوئی کردن ؛ برطبق میل شنونده گفتن بی اعتقاد به صحت گفتار خود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
اگر توقع آسایش از جهان داری
مدار دست ز دست مزاج گوئی ها.
- مزاج گوئی کردن ؛ برطبق میل شنونده گفتن بی اعتقاد به صحت گفتار خود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).