مریم
لغتنامه دهخدا
مریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّة بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول است . مادر عیسی (ع ) دختر عمران و از نسل داود است . برطبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کودک نذر کرده بود که او را در صومعه به خدمت گمارد سپس زکریا تکفل او را عهده دار شد.چون به هجده سالگی رسید روح القدس بر او ظاهر شد و مریم را به عیسی باردار ساخت . پرتستانها اعتقاد دارند که عیسی فرزند یوسف نجار است : قال یا مریم اءَنّی ̍ لک ِ هذا. (قرآن 37/3). واذ قالت الملئِکة یا مریم ًان ّ اﷲ اصطفیک ِ و طهّرک و اصطفیک علی نساء العالمین . (قرآن 42/3). قالوا یا مریم لقد جئت ِ شیئافَریّا. (قرآن 27/19). انّی ة سمَّیتُهَا مریم و انی اُعیذها بک ... (قرآن 36/3). و مریم ابنة عمران التی ةأحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا. (قرآن 12/66).
نبینی که عیسی مریم چه گفت
بدانگه که بگشاد راز نهفت .
جبرئیل آمد روح همه تقدیسی
کردم آبستن ، چون مریم بر عیسی .
گل آبستن از باد مانند مریم
هزاران پسرزاده از چارمادر.
مریم مشتری فر است که عقل
جان برآن مشتری فر افشانده است .
گفتی شب مریم است یکشبه ماهش مسیح
هست مسیحش گواه نیست بکارش قسم .
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مریم عور بود و روح تنها.
من نخلم و تو مریم من عازرم توعیسی
نخل از تو گشت تازه جان از تو یافت عازر.
مریم دعاش گفت که چون نصرت تو دیدم
از زحمت یهود غم خیبری ندارم .
به روح القدس و نفخ روح و مریم
به انجیل و حواری و مسیحا.
احیای روان مردگان را
بویت نفس مسیح مریم .
- مریم ِ آبستن بودن ؛ مریم ِ بارداربه عیسی بی شوی :
مریم آبستنی است لعل تو از بوسه باش
تا به خدائی شود عیسی تو متهم .
- پسر مریم ؛ عیسی علیه السلام :
خورشید رابرِ پسرِ مریم است جای
جای سها بود به برِ نعش و دخترش .
- رشته ٔ مریم . رجوع به همین ترکیب ذیل کلمه ٔ رشته شود :
تنم چون رشته ٔ مریم دوتایست
دلم چون سوزن عیسی است یکتا.
- روزه ٔ مریم ؛ اشاره ٔ به روزه ای است که حضرت مریم بفرمان خداوند بگرفت :
روح به روز وصال روزه ٔ مریم گرفت
عید مسیح است خیز روزه گیاهی بیار.
- مریم آستین ؛دارای آستینی چون مریم عمران پاک :
عصمةالدین شاه مریم آستین
کآستانش بر جنان خواهم گزید.
- مریم بکر معانی ؛ با معانی و مضمونهای بکر چون مریم (ع ) :
مریم بکر معانی را منم روح القدس
عالم ذکر معانی را منم فرمانروا.
- مریم پاک جان ؛ که جان آلوده ٔ گناه ندارد. معصوم :
روح القدس آن صفا کزو دید
از مریم پاک جان ندیده ست .
- مریم دوشیزه ؛ مریم عذرا. مریم باکره :
مریم دوشیزه باغ نخل رطب بیدبن
عیسی یک روزه گل مهد طرب گلستان .
- مریم عور ؛ کنایه از شاخ درخت انگور است در ایام خزان و برگ ریزان . (برهان ) (آنندراج ).
نبینی که عیسی مریم چه گفت
بدانگه که بگشاد راز نهفت .
جبرئیل آمد روح همه تقدیسی
کردم آبستن ، چون مریم بر عیسی .
گل آبستن از باد مانند مریم
هزاران پسرزاده از چارمادر.
مریم مشتری فر است که عقل
جان برآن مشتری فر افشانده است .
گفتی شب مریم است یکشبه ماهش مسیح
هست مسیحش گواه نیست بکارش قسم .
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مریم عور بود و روح تنها.
من نخلم و تو مریم من عازرم توعیسی
نخل از تو گشت تازه جان از تو یافت عازر.
مریم دعاش گفت که چون نصرت تو دیدم
از زحمت یهود غم خیبری ندارم .
به روح القدس و نفخ روح و مریم
به انجیل و حواری و مسیحا.
احیای روان مردگان را
بویت نفس مسیح مریم .
- مریم ِ آبستن بودن ؛ مریم ِ بارداربه عیسی بی شوی :
مریم آبستنی است لعل تو از بوسه باش
تا به خدائی شود عیسی تو متهم .
- پسر مریم ؛ عیسی علیه السلام :
خورشید رابرِ پسرِ مریم است جای
جای سها بود به برِ نعش و دخترش .
- رشته ٔ مریم . رجوع به همین ترکیب ذیل کلمه ٔ رشته شود :
تنم چون رشته ٔ مریم دوتایست
دلم چون سوزن عیسی است یکتا.
- روزه ٔ مریم ؛ اشاره ٔ به روزه ای است که حضرت مریم بفرمان خداوند بگرفت :
روح به روز وصال روزه ٔ مریم گرفت
عید مسیح است خیز روزه گیاهی بیار.
- مریم آستین ؛دارای آستینی چون مریم عمران پاک :
عصمةالدین شاه مریم آستین
کآستانش بر جنان خواهم گزید.
- مریم بکر معانی ؛ با معانی و مضمونهای بکر چون مریم (ع ) :
مریم بکر معانی را منم روح القدس
عالم ذکر معانی را منم فرمانروا.
- مریم پاک جان ؛ که جان آلوده ٔ گناه ندارد. معصوم :
روح القدس آن صفا کزو دید
از مریم پاک جان ندیده ست .
- مریم دوشیزه ؛ مریم عذرا. مریم باکره :
مریم دوشیزه باغ نخل رطب بیدبن
عیسی یک روزه گل مهد طرب گلستان .
- مریم عور ؛ کنایه از شاخ درخت انگور است در ایام خزان و برگ ریزان . (برهان ) (آنندراج ).