مرغزاری
لغتنامه دهخدا
مرغزاری . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرغزار :
توسن اسب مرغزاری کز ریاضت بازماند
آخور چرب مهنا برنتابد بیش از این .
تا شیر مرغزاری نصرت کمین گشاد
چاره ز دست روبه محتال درگذشت .
و رجوع به مرغزار شود.
توسن اسب مرغزاری کز ریاضت بازماند
آخور چرب مهنا برنتابد بیش از این .
تا شیر مرغزاری نصرت کمین گشاد
چاره ز دست روبه محتال درگذشت .
و رجوع به مرغزار شود.