مرحب
لغتنامه دهخدا
مرحب . [ م َ ح َ ] (ع مص ) فراخ شدن . (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (آنندراج ). || (اِمص ) فراخی . بزرگی . گشادی . وسعت . پهناوری . (ناظم الاطباء). سعة. (فرهنگ فارسی معین ). || (صوت ) در این بیت بجای مرحبا آمده است :
می ربودی رنگ ِ او هر دیده را
مرحب آن از برق و مه زاییده را.
رجوع به مرحبا شود.
می ربودی رنگ ِ او هر دیده را
مرحب آن از برق و مه زاییده را.
رجوع به مرحبا شود.