26 فرهنگ

ترجمه مقاله

محمد

لغت‌نامه دهخدا

محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن سعدبن عبداﷲ بروی شافعی فقیه ، مکنی به ابومنصور. از ائمه ٔ فقهاء شافعی در فقه و علم کلام و وعظ بود. فقه را از محمدبن یحیی آموخت . در خلاف راه تازه ای دارد. او راست : کتاب «المقترح فی المصطلح » در جدل . بروی در سال 576 هَ . ق . به بغداد آمد و مورد استقبال خاص و عام گردید و در مدرسه ٔ بهائیه نزدیک نظامیه ٔ بغداد روزانه چند نوبت به تدریس می نشست و در مسجد جامع قصر خلیفه حلقه ٔ مناظره داشت و در مدرسه ٔ نظامیه بوعظ می نشست و در آن هنگام مدرس نظامیه ابونصر احمدبن عبداﷲ شاشی بود. تولد او سال 517 هَ . ق . به طوس بود و در سال 567 هَ . ق . به بغداد درگذشت و المستضی بأمراﷲ در مسجد قصر بر وی نمازگزارد و در جوار ابواسحاق شیرازی در باب ابرز دفن گردید. (از وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 225 - 226).