لؤلؤ لالا
لغتنامه دهخدا
لؤلؤ لالا. [ ل ُءْ ل ُ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مروارید رخشان . گوهر آبدار. رجوع به لالا شود :
بوی خلقش خاک را چون عنبر اشهب کند
رنگ رویش مشک را چون لؤلؤ لالا کند.
دریای سخنها سخن خوب خدای است
پرگوهر باقی است و پر لؤلؤ لالا.
هر آن شبه که کند رشته نوک خامه ٔ او
زمانه باز نداند ز لؤلؤ لالاش .
دریای سینه موج زند آب آتشین
تا پیش کعبه لؤلؤ لالا برآورم .
هر شب برای صف کمرهای خادمانش
دریای چرخ لؤلؤ لالا برافکند.
از آن قطره لؤلؤ لالا کند
وز این صورتی سروبالا کند.
طارم اخضر از عکس چمن خضرا گشت
لیکن از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست .
بوی خلقش خاک را چون عنبر اشهب کند
رنگ رویش مشک را چون لؤلؤ لالا کند.
دریای سخنها سخن خوب خدای است
پرگوهر باقی است و پر لؤلؤ لالا.
هر آن شبه که کند رشته نوک خامه ٔ او
زمانه باز نداند ز لؤلؤ لالاش .
دریای سینه موج زند آب آتشین
تا پیش کعبه لؤلؤ لالا برآورم .
هر شب برای صف کمرهای خادمانش
دریای چرخ لؤلؤ لالا برافکند.
از آن قطره لؤلؤ لالا کند
وز این صورتی سروبالا کند.
طارم اخضر از عکس چمن خضرا گشت
لیکن از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست .