لمن الملک
لغتنامه دهخدا
لمن الملک . [ ل ِ م َ نِل ْ م ُ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) پادشاهی کِراست ؟ کراست پادشاهی ؟ اقتباس از آیه ٔ شریفه ٔ: لمن الملک الیوم ﷲ الواحد القهار. (قرآن 16/40) :
لمن الملک بخواندی تو امیرا به یقین
یا قلیل الفئة کد زادوران لشکر کام .
- کوس لمن الملک زدن یا لمن الملک زدن ؛ دعوی پادشاهی جهان داشتن . دعوی مالکیت کردن :
وقت است اگر زنم لمن الملک چون شبی
تا روز در کنارمن آخر مقام کرد.
آن دلبر عیارمن ار یار منستی
کوس لمن الملک زدن کار منستی .
کیست در این دستگه دیرپای
کو لمن الملک زند جز خدای .
نکند گوش به پیرایه ٔ معزولی خط
حسن غافل لمن الملک زنان است هنوز.
خوش درآ می خور در قصر ملک خرم و شاد
ز تکبر لمن الملک چه خوانی بر شاه .
لمن الملک بخواندی تو امیرا به یقین
یا قلیل الفئة کد زادوران لشکر کام .
- کوس لمن الملک زدن یا لمن الملک زدن ؛ دعوی پادشاهی جهان داشتن . دعوی مالکیت کردن :
وقت است اگر زنم لمن الملک چون شبی
تا روز در کنارمن آخر مقام کرد.
آن دلبر عیارمن ار یار منستی
کوس لمن الملک زدن کار منستی .
کیست در این دستگه دیرپای
کو لمن الملک زند جز خدای .
نکند گوش به پیرایه ٔ معزولی خط
حسن غافل لمن الملک زنان است هنوز.
خوش درآ می خور در قصر ملک خرم و شاد
ز تکبر لمن الملک چه خوانی بر شاه .