لعبت بازی
لغتنامه دهخدا
لعبت بازی . [ ل ُ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل لعبت باز. خیمه شب بازی . عروسک بازی . بازیگری :
چو در بازی شدند آن لعبتان باز
زمانه کرد لعبت بازی آغاز.
جهان ناگه شبیخون سازیی کرد
پس آن پرده لعبت بازیی کرد.
چو در بازی شدند آن لعبتان باز
زمانه کرد لعبت بازی آغاز.
جهان ناگه شبیخون سازیی کرد
پس آن پرده لعبت بازیی کرد.