لطاملغتنامه دهخدالطام . [ ل ِ ] (ع مص ) ملاطمة. طپانچه زدن یکدیگر را. (منتهی الارب ). با کسی طپنچه زدن . (زوزنی ) : با آبروی تشنه بمانی از آب جوی به چون ز بهر آب زنی با خران لطام .ناصرخسرو.