لبیش
لغتنامه دهخدا
لبیش . [ ل َ ] (اِ) لواشه . حلقه ای باشد از ریسمان که بر لب اسبان و خران بدنعل گذارند و پیچند و نعل کنند. (برهان ) (آنندراج ).دهانگیر اسب بود. لبیشه . لویشه . لبیشن :
تو نبینی که اسب توسن را
بگه نعل برنهند لبیش .
تو نبینی که اسب توسن را
بگه نعل برنهند لبیش .