لایجوز
لغتنامه دهخدا
لایجوز. [ ی َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ، ص مرکب ) (از: لا + یجوز) که روا نباشد. که جایز نیست . ناجایز. ناروا :
یجوز و لایجوزستش همه فقه از جهان لیکن
سرا یکسر ز مال وقف گشتستش چو جوزائی .
هرچه کان گفت لایجوز چنین
آن دگر گفت عندنا لابأس .
دانه ٔ دین ز لایجوز و یجوز
سیر شیرش نکرده بود هنوز.
صوفی و عشق در حدیث هنوز
سلب و ایجاب و لایجوز و یجوز.
یجوز و لایجوزستش همه فقه از جهان لیکن
سرا یکسر ز مال وقف گشتستش چو جوزائی .
هرچه کان گفت لایجوز چنین
آن دگر گفت عندنا لابأس .
دانه ٔ دین ز لایجوز و یجوز
سیر شیرش نکرده بود هنوز.
صوفی و عشق در حدیث هنوز
سلب و ایجاب و لایجوز و یجوز.