لابه کردن
لغتنامه دهخدا
لابه کردن . [ ب َ / ب ِ ک دَ ] (مص مرکب ) لابه ساختن . زاری و خواهش کردن :
کرد عیسی لابه ایشان را که این
دائم است او گم نگردد از زمین .
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
گوشه کشیده است از آن گوش به من نمیکند.
کرد عیسی لابه ایشان را که این
دائم است او گم نگردد از زمین .
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
گوشه کشیده است از آن گوش به من نمیکند.