قیصر
لغتنامه دهخدا
قیصر. [ ق َ ص َ ] (معرب ،اِ) عنوان و لقب امپراتوران روم (عموماً). || عنوان و لقب امپراتوران روم شرقی (خصوصاً). (فرهنگ فارسی معین ). قیصر لقب یولیوس امپراتور روم (تولد 100 وفات 44 ق .م . از میلاد) بود. پس از وی امپراتوران روم از خاندان وی رابه لقب قیصر خواندند و بعدها همه ٔ امپراتوران روم را قیصر نامیدند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
محراب قیصر کوی تو عید مسیحا روی تو
عودالصلیب موی تو آب چلیپا ریخته .
در روم ز اژدهای تیرت
زهر است نواله قیصران را.
ستاده قیصر وخاقان و فغفور
یک آماج از بساط پیشگه دور.
دوزخی افتاده بجای بهشت
قیصر آن قصر شده در کنشت .
|| عنوان و لقب امپراتوران آلمان . || عنوان و لقب امپراتوران روسیه . ج ، قیاصره . (فرهنگ فارسی معین ).
محراب قیصر کوی تو عید مسیحا روی تو
عودالصلیب موی تو آب چلیپا ریخته .
در روم ز اژدهای تیرت
زهر است نواله قیصران را.
ستاده قیصر وخاقان و فغفور
یک آماج از بساط پیشگه دور.
دوزخی افتاده بجای بهشت
قیصر آن قصر شده در کنشت .
|| عنوان و لقب امپراتوران آلمان . || عنوان و لقب امپراتوران روسیه . ج ، قیاصره . (فرهنگ فارسی معین ).