قنطال
لغتنامه دهخدا
قنطال . [ ق ِ ] (اِخ ) نام پادشاه روس است که اسکندر را نوازش کرد و جمیع ممالک خود را بدو داد. (برهان ) (آنندراج ) :
چو قنطال روسی که سالار بود
شد آگه که گردون بدین کار بود.
به لشکر چنین گفت قنطال روس
که مردافکنان را چه باک از عروس .
چو قنطال روسی که سالار بود
شد آگه که گردون بدین کار بود.
به لشکر چنین گفت قنطال روس
که مردافکنان را چه باک از عروس .