قنبر
لغتنامه دهخدا
قنبر.[ قَم ْ ب َ ] (اِخ ) نام ابوالشعثاء مولی بن معمر است و نام قنبر را علی علیه السلام به وی داد :
امیر عاصم و عمار یاسر و مقداد
صهیب و زهره و زید و قتاده و قنبر.
صد شکر که مداح شه مردانم
ثابت به ثنا و ثانی حسانم
اکنون نه کمینه بنده ٔ فرمانم
دیرینه غلام قنبر و سلمانم .
غلام وی اند امّت جدّ او
چو قنبر علی مرتضی را غلام .
- مولای قنبر ؛ لقبی است که قصه سرایان و معرکه گیران به علی بن ابیطالب دهند. رجوع به ابوالشعثاء مولی شود.
امیر عاصم و عمار یاسر و مقداد
صهیب و زهره و زید و قتاده و قنبر.
صد شکر که مداح شه مردانم
ثابت به ثنا و ثانی حسانم
اکنون نه کمینه بنده ٔ فرمانم
دیرینه غلام قنبر و سلمانم .
غلام وی اند امّت جدّ او
چو قنبر علی مرتضی را غلام .
- مولای قنبر ؛ لقبی است که قصه سرایان و معرکه گیران به علی بن ابیطالب دهند. رجوع به ابوالشعثاء مولی شود.