قمری
لغتنامه دهخدا
قمری . [ ] (اِخ ) پهلوان بیک یکی از دلاوران خراسان است که طبع شعر نیز داشته ، از اوست :
در عین وصل مرده ام از بهر یک نگاه
وز شرم عشق تیز برویت ندیده ام .
کو رفیقی تا برم پیغام دلدار آورد
مژده ز انفاس مسیحا سوی بیمار آورد.
در عین وصل مرده ام از بهر یک نگاه
وز شرم عشق تیز برویت ندیده ام .
کو رفیقی تا برم پیغام دلدار آورد
مژده ز انفاس مسیحا سوی بیمار آورد.