قلاشی
لغتنامه دهخدا
قلاشی .[ ق َل ْ لا ] (حامص ) حرفه ٔ قلاش . عمل قلاش :
با دل گفتم که ای همه قلاشی
چونی و چگونه ای کجامی باشی .
بعون اللَّه نه ای مشهور و معروف
چو عوانان به قلاشی و رندی .
برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی نام را.
با دل گفتم که ای همه قلاشی
چونی و چگونه ای کجامی باشی .
بعون اللَّه نه ای مشهور و معروف
چو عوانان به قلاشی و رندی .
برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی نام را.