قبا ساختن
لغتنامه دهخدا
قبا ساختن . [ ق َ ت َ] (مص مرکب ) قبا کردن . پیرهن چاک کردن :
تا مگر وصل تو یک شب وصله ٔ کارم شود
در فراقت پیرهن را ساختم در تن قبا.
رجوع به قبا کردن شود.
تا مگر وصل تو یک شب وصله ٔ کارم شود
در فراقت پیرهن را ساختم در تن قبا.
رجوع به قبا کردن شود.