قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن مَعن بن عبدالرحمن بن مسعود قاضی ، مشهور به مسعودی و مکنی به ابوعبداﷲ. از علماء و فقیهان حنفی است که در کوفه به منصب قضا رسید. وی به سال 175 هَ . ق . در رأس عین وفات یافت . ولی شیخ ابن حجر در کتاب التقریب پس از معرفی وی به شرحی که گذشت گوید: در رجال الصادق از او چنین یاد کرده است : قاسم بن عبدالرحمن بن عبداﷲبن مسعود. و این یا سهو است و یا اینکه ابن حجر نام پدر را حذف کرده و به جد نسبت داده است . تألیفاتی دارد. او راست : 1 - کتاب النوادر. 2- غریب المصنف . (روضات الجنات ج 2 ص 372)(تهذیب التهذیب ج 7 ص 338) (ارشاد الاریب ج 6 ص 199، 202) (الفوائد البهیه ص 154) (بغیة الوعاة ص 381) (الجواهر المضیه ج 1 ص 42) (الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 21 و معجم الادباء چ 2 ج 6 ص 199 - 202) (ابن الندیم ص 103).