قادسی
لغتنامه دهخدا
قادسی . [ دِ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قادسیه . (الانساب سمعانی ). || (اِخ ) مخفف قادسیه :
بزرگان که در قادسی با منند
درشتند و با تازیان دشمنند.
که این قادسی دخمه گاه من است
کفن جوشن و خون کلاه من است .
رجوع به قادسیه شود.
بزرگان که در قادسی با منند
درشتند و با تازیان دشمنند.
که این قادسی دخمه گاه من است
کفن جوشن و خون کلاه من است .
رجوع به قادسیه شود.