فوه
لغتنامه دهخدا
فوه . [ ف َ وَ / وِ ] (اِ) ورق طلا و نقره و مانند آن که در زیر نگین گذارند تا صفاو رنگ آن بیفزاید. (فرهنگ فارسی معین ) :
یاقوت باده را فوه ای غیر شعله نیست
ساقی به پیش شمع نگه دار شیشه را.
یاقوت باده را فوه ای غیر شعله نیست
ساقی به پیش شمع نگه دار شیشه را.