فریرون
لغتنامه دهخدا
فریرون . [ ف َ ] (ص ، اِ) کسی و چیزی باشد که بازپس رود نه بطریق صلاح یعنی روزبه نباشد. (برهان ) (صحاح الفرس ). فرارون :
چون دلت از بلخ شد به یمگان خرسند
پس چه فریدون بسوی تو چه فریرون .
رجوع به فرارون شود.
چون دلت از بلخ شد به یمگان خرسند
پس چه فریدون بسوی تو چه فریرون .
رجوع به فرارون شود.