فرومایه وار
لغتنامه دهخدا
فرومایه وار. [ ف ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب )مناسب فرومایگان . شایسته ٔ افراد بی اصل :
رسید آن نوشته ٔ فرومایه وار
که بنوشته بودی بر شهریار.
رجوع به فرومایه شود.
رسید آن نوشته ٔ فرومایه وار
که بنوشته بودی بر شهریار.
رجوع به فرومایه شود.