26 فرهنگ

ترجمه مقاله

فرج

لغت‌نامه دهخدا

فرج . [ ف َ رَ ] (اِخ ) ابن غزلون بن عسال الیحصبی الطلیطلی . از شیوخ خود روایت کرده است و فرزندش ابومحمد عبداﷲبن فرج واعظ از وی حدیث کرده . (از الحلل السندسیة ج 2 ص 21).