فراشدن
لغتنامه دهخدا
فراشدن .[ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درشدن . درآمدن :
فراشو چو بینی در صلح باز
که ناگه در توبه گردد فراز.
رجوع به فرا، فرارفتن ، فرازرفتن وفرازشدن شود.
فراشو چو بینی در صلح باز
که ناگه در توبه گردد فراز.
رجوع به فرا، فرارفتن ، فرازرفتن وفرازشدن شود.